پرسش :
پس از واقعه عاشورا اسرا و سرها چگونه به شام فرستاده شدند؟ كيفيت آن در منابع آمده است؟
پاسخ :
منابع كهن در اين كه اسراي اهلبيت چند روز در كوفه اقامت داشتهاند، گزارش شفافي را نقل نكردهاند، البته از مجموع گزارش شيخ مفيد چنين برداشت ميشود كه عمرسعد روز دوازدهم همراه با اسرا وارد كوفه شد و همان روز مجلس ابنزياد تشكيل شد و خطبهخواني حضرت زينب و امام سجاد انجام شد. فرداي آنروز [يعني صبح روز سيزدهم] ابنزياد دستور داد سر امام حسين را در تمام كوچهها و قبائل كوفه گرداندند و سپس به قصر آوردند. ابنزياد سر مبارك امام را به همراه سرهاي اصحاب به زَحرِبنقَيْس داد تا به شام ببرد و ابوبُرْدَةبنعَوْف اَزْدي و طارِق بنابيظَبْيان و گروهي از اهل كوفه را با او همراه كرد سپس دستور داد تا زنها و بچهها را آماده كنند و غل بر گردن امام سجاد انداختند و آنها را به همراه مُحَفِّزبنثعْلَبَه عائِذي و شمربنذيالجوشن به سوي شام فرستاد و اينها حركت كردند تا به سرها ملحق شدند.[1] همچنين سبطبنجوزي گزارش كرده است كه ابنزياد، روز دوم (ورود اسرا به كوفه) آنها را همراه سرها به شام فرستاد.[2]
سيّدبنطاووس نگاشته است كه يزيد در پاسخ نامة ابنزياد كه او را از كشتن امام حسين و اسارت خاندانش، آگاه كرده بود، نوشت كه سر حسين و يارانش را همراه با خاندانش به شام بفرستد. ابنزياد، مُحَفِّزبنثَعْلَبه را خواسته و سرها و اسرا را به او تحويل داد و او آنها را به شام برد.[3]
هر چند در برخي منابع كهن تاريخي گزارشهاي ديگري به اين مضمون نقل شده كه ابتدا سرها و پس از گذشت ايامي، اسرا به شام فرستاده شدند اما در مجموع ميتوان گفت ديدگاه مورد اشاره (فرستادن سرها و اسرا با هم يا با فاصله اندك زماني)، منطقيتر و معقولتر به نظر ميرسد (زيرا آنها انگيزه داشتند كه به نشانه پيروزي، سر بريدة امام و اسرا را هرچه زودتر نزد يزيد بفرستند).
ابنزياد نيز كه در كوفه با خطبههاي آتشين و دليرانة اهلبيت امام در جلو ديگران رسوا و مفتضح شده بود و از برخورد شجاعانه آنها خشمگين شده بود، تصميم گرفت هرچه سريعتر آنها را با وضعي اسفبار از كوفه به سوي شام روانه كند. لذا امام سجّاد و اهلبيت امام حسين را در حالي به شام فرستاد كه شمربنذيالجوشن و مُحَفِّزبنثَعْلَبه را بر سر ايشان مسلّط كرد و غُلِ گران و زنجير بر گردن امام زينالعابدين نهاد،[4] به گونهاي كه دستهاي مباركش بر گردن بسته بود.[5]
امام سجّاد در مورد رفتار دشمن نسبت به ايشان چنين ميفرمايد: «مرا بر شتري لاغر و عريان و لنگ، سوار كردند (كه ناهموار راه ميرفت) در حالي كه سرِ حسين [ ع ] بر نيزه و زنان خاندان ما پشت سر من، سوار بر شتراني لاغر و استخواني ميآمدند و بچههاي كوچك و بزرگ پشت سرِ ما و نيزهها گرداگرد ما بود. اگر اشكي از چشم يكي از ما جاري ميشد، با نيزه به سرش ميزدند، تا آن كه وارد شام شديم آنگاه امام سجاد اضافه كرد: حتي اذا دخلنا الدمشق صاح صائح: يا اهلالشام هولاء سبايا اهلالبيت الملعون»[6]
بنا به نقل ابناعثم و خوارزمي، مأموران عُبَيْداللهبنزياد، حرم رسولخدا ـ ص ـ را از كوفه تا شام بر محملهاي بي پرده و پوشش، شهر به شهر و منزل به منزل بردند، آن گونه كه اسيران [ كافر] ترك و ديلم را ميبردند.[7]
سيّدبنطاووس نيز به گشوده بودن صورت اهلبيت در طول مسير كوفه تا شام، اشاره كرده است.[8]
از شواهد دالّ بر اين وضع، سخن حضرت زينب ـ س ـ خطاب به يزيد است، آن جا كه ميگويد:
«اي فرزند آزاد شدگان، آيا از عدالت است كه زنان و كنيزانت را در سرايت در پشت پرده جاي دهي، اما دختران رسولخدا ـ ص ـ را به صورت اسير ببري كه پوشش آنان مورد تعرّض قرار گيرد و صورتهايشان نمايان باشد و دشمنان، آنان را از شهري به شهر ديگر ببرند و مردم آنان را ببينند ...». [9]
گزارشهاي فوق، نمونهها و گوشههايي از بازتاب رفتار غيرانساني مأموران يزيد با اسراي اهلبيت بود كه منابع كهن و متأخر به اختصار و اجمال گزارش كردهاند. به يقين، اگر سلطة حكومت بنياميه در نيمة دوّم قرن نخست و دهههاي اولية قرن دوم هجري مانع از آن نبود كه مورّخان و مقتلنويسان سدة اوّل و دوّم هجري بدون سانسور، جنايات و فجايع بنياميه را گزارش دهند، ابعاد بسياري از ستمگري آنان در اين باره همانند عرصههاي ديگر، نمايان ميشد، امّا اكنون كه چنين نشد، بررسي و تأمل در همين تعابير به كار رفته در گزارشها، عمق فاجعه و ستمگري مأموران يزيد در حق اهلبيت امام حسين ـ ع ـ را تا حدودي، نمايان ميسازد.
پی نوشتها:
[1] . شيخ مفيد، الإرشاد، (تحقيق: موسسة آل البيت(ع)، قم، المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، چ اول، 1413ق) ج2، ص 114 ـ 118.
[2] . تذكرةالخواص، (تهران، مكتبة النينوي الحديثة، بيتا) ص260.
[3] . سيدبنطاووس، الملهوف، (محقق: فارس تبريزيان، دار الاُسوة للطباعة و النشر، چ اول، 1414 ق)ص 208.
[4] . بَلاذُري، جمل من انساب الاشراف، (محققين: سهيل زكار و رياض زركلي، بيروت، دار الفكر، چ اول، 1417 ق) ج3، ص 416؛ طبري، تاريخ الامم و الملوك، (محقق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، روائع التراث العربي، بيتا) ج5، ص460.
[5] . ابنعساكر، تاريخ مدينة دمشق، (محقق: علي عاشور الجنوبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، چ اول،1421 ق) ج60، ص102.
[6] . سيدبنطاووس، الاقبال بالاعمالالحسنة فيما يعمل مرة في السنة، (محقق: جواد قيومي اصفهاني، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چ اول، 1415-1416 ق) ج3، ص 89.
[7] . ابناعثم، كتاب الفتوح، (محقق: علي شيري، بيروت، دار الأضواء، چ اول، 1411 ق) ج5، ص 127؛ خوارزمي، مقتلالحسين، (محقق: محمد سماوي، نجف، مطبعة الزهراء، 1367 ق) ج 2، ص 56 ـ 55.
[8] . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ، (قم، مطبعة الخيام، چ اول، 1399 ق) ص166.
[9] . طبرسي، الاحتجاج، (محقق: ابراهيم بهادري و محمد هادي به، انتشارات اسوة، چ دوم، 1416 ق) ج2، ص125؛ خوارزمي، مقتلالحسين، ج2، ص64؛ سيدبنطاووس، اَلْمَلْهُوف عَليٰ قَتْلَي الطُّفُوف، ص 215 ـ 216.
منبع:سایت انوار طاها
منابع كهن در اين كه اسراي اهلبيت چند روز در كوفه اقامت داشتهاند، گزارش شفافي را نقل نكردهاند، البته از مجموع گزارش شيخ مفيد چنين برداشت ميشود كه عمرسعد روز دوازدهم همراه با اسرا وارد كوفه شد و همان روز مجلس ابنزياد تشكيل شد و خطبهخواني حضرت زينب و امام سجاد انجام شد. فرداي آنروز [يعني صبح روز سيزدهم] ابنزياد دستور داد سر امام حسين را در تمام كوچهها و قبائل كوفه گرداندند و سپس به قصر آوردند. ابنزياد سر مبارك امام را به همراه سرهاي اصحاب به زَحرِبنقَيْس داد تا به شام ببرد و ابوبُرْدَةبنعَوْف اَزْدي و طارِق بنابيظَبْيان و گروهي از اهل كوفه را با او همراه كرد سپس دستور داد تا زنها و بچهها را آماده كنند و غل بر گردن امام سجاد انداختند و آنها را به همراه مُحَفِّزبنثعْلَبَه عائِذي و شمربنذيالجوشن به سوي شام فرستاد و اينها حركت كردند تا به سرها ملحق شدند.[1] همچنين سبطبنجوزي گزارش كرده است كه ابنزياد، روز دوم (ورود اسرا به كوفه) آنها را همراه سرها به شام فرستاد.[2]
سيّدبنطاووس نگاشته است كه يزيد در پاسخ نامة ابنزياد كه او را از كشتن امام حسين و اسارت خاندانش، آگاه كرده بود، نوشت كه سر حسين و يارانش را همراه با خاندانش به شام بفرستد. ابنزياد، مُحَفِّزبنثَعْلَبه را خواسته و سرها و اسرا را به او تحويل داد و او آنها را به شام برد.[3]
هر چند در برخي منابع كهن تاريخي گزارشهاي ديگري به اين مضمون نقل شده كه ابتدا سرها و پس از گذشت ايامي، اسرا به شام فرستاده شدند اما در مجموع ميتوان گفت ديدگاه مورد اشاره (فرستادن سرها و اسرا با هم يا با فاصله اندك زماني)، منطقيتر و معقولتر به نظر ميرسد (زيرا آنها انگيزه داشتند كه به نشانه پيروزي، سر بريدة امام و اسرا را هرچه زودتر نزد يزيد بفرستند).
ابنزياد نيز كه در كوفه با خطبههاي آتشين و دليرانة اهلبيت امام در جلو ديگران رسوا و مفتضح شده بود و از برخورد شجاعانه آنها خشمگين شده بود، تصميم گرفت هرچه سريعتر آنها را با وضعي اسفبار از كوفه به سوي شام روانه كند. لذا امام سجّاد و اهلبيت امام حسين را در حالي به شام فرستاد كه شمربنذيالجوشن و مُحَفِّزبنثَعْلَبه را بر سر ايشان مسلّط كرد و غُلِ گران و زنجير بر گردن امام زينالعابدين نهاد،[4] به گونهاي كه دستهاي مباركش بر گردن بسته بود.[5]
امام سجّاد در مورد رفتار دشمن نسبت به ايشان چنين ميفرمايد: «مرا بر شتري لاغر و عريان و لنگ، سوار كردند (كه ناهموار راه ميرفت) در حالي كه سرِ حسين [ ع ] بر نيزه و زنان خاندان ما پشت سر من، سوار بر شتراني لاغر و استخواني ميآمدند و بچههاي كوچك و بزرگ پشت سرِ ما و نيزهها گرداگرد ما بود. اگر اشكي از چشم يكي از ما جاري ميشد، با نيزه به سرش ميزدند، تا آن كه وارد شام شديم آنگاه امام سجاد اضافه كرد: حتي اذا دخلنا الدمشق صاح صائح: يا اهلالشام هولاء سبايا اهلالبيت الملعون»[6]
بنا به نقل ابناعثم و خوارزمي، مأموران عُبَيْداللهبنزياد، حرم رسولخدا ـ ص ـ را از كوفه تا شام بر محملهاي بي پرده و پوشش، شهر به شهر و منزل به منزل بردند، آن گونه كه اسيران [ كافر] ترك و ديلم را ميبردند.[7]
سيّدبنطاووس نيز به گشوده بودن صورت اهلبيت در طول مسير كوفه تا شام، اشاره كرده است.[8]
از شواهد دالّ بر اين وضع، سخن حضرت زينب ـ س ـ خطاب به يزيد است، آن جا كه ميگويد:
«اي فرزند آزاد شدگان، آيا از عدالت است كه زنان و كنيزانت را در سرايت در پشت پرده جاي دهي، اما دختران رسولخدا ـ ص ـ را به صورت اسير ببري كه پوشش آنان مورد تعرّض قرار گيرد و صورتهايشان نمايان باشد و دشمنان، آنان را از شهري به شهر ديگر ببرند و مردم آنان را ببينند ...». [9]
گزارشهاي فوق، نمونهها و گوشههايي از بازتاب رفتار غيرانساني مأموران يزيد با اسراي اهلبيت بود كه منابع كهن و متأخر به اختصار و اجمال گزارش كردهاند. به يقين، اگر سلطة حكومت بنياميه در نيمة دوّم قرن نخست و دهههاي اولية قرن دوم هجري مانع از آن نبود كه مورّخان و مقتلنويسان سدة اوّل و دوّم هجري بدون سانسور، جنايات و فجايع بنياميه را گزارش دهند، ابعاد بسياري از ستمگري آنان در اين باره همانند عرصههاي ديگر، نمايان ميشد، امّا اكنون كه چنين نشد، بررسي و تأمل در همين تعابير به كار رفته در گزارشها، عمق فاجعه و ستمگري مأموران يزيد در حق اهلبيت امام حسين ـ ع ـ را تا حدودي، نمايان ميسازد.
پی نوشتها:
[1] . شيخ مفيد، الإرشاد، (تحقيق: موسسة آل البيت(ع)، قم، المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، چ اول، 1413ق) ج2، ص 114 ـ 118.
[2] . تذكرةالخواص، (تهران، مكتبة النينوي الحديثة، بيتا) ص260.
[3] . سيدبنطاووس، الملهوف، (محقق: فارس تبريزيان، دار الاُسوة للطباعة و النشر، چ اول، 1414 ق)ص 208.
[4] . بَلاذُري، جمل من انساب الاشراف، (محققين: سهيل زكار و رياض زركلي، بيروت، دار الفكر، چ اول، 1417 ق) ج3، ص 416؛ طبري، تاريخ الامم و الملوك، (محقق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، روائع التراث العربي، بيتا) ج5، ص460.
[5] . ابنعساكر، تاريخ مدينة دمشق، (محقق: علي عاشور الجنوبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، چ اول،1421 ق) ج60، ص102.
[6] . سيدبنطاووس، الاقبال بالاعمالالحسنة فيما يعمل مرة في السنة، (محقق: جواد قيومي اصفهاني، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چ اول، 1415-1416 ق) ج3، ص 89.
[7] . ابناعثم، كتاب الفتوح، (محقق: علي شيري، بيروت، دار الأضواء، چ اول، 1411 ق) ج5، ص 127؛ خوارزمي، مقتلالحسين، (محقق: محمد سماوي، نجف، مطبعة الزهراء، 1367 ق) ج 2، ص 56 ـ 55.
[8] . الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ، (قم، مطبعة الخيام، چ اول، 1399 ق) ص166.
[9] . طبرسي، الاحتجاج، (محقق: ابراهيم بهادري و محمد هادي به، انتشارات اسوة، چ دوم، 1416 ق) ج2، ص125؛ خوارزمي، مقتلالحسين، ج2، ص64؛ سيدبنطاووس، اَلْمَلْهُوف عَليٰ قَتْلَي الطُّفُوف، ص 215 ـ 216.
منبع:سایت انوار طاها
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}